162 :ته تتوس

ساخت وبلاگ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
162 :ته تتوس...
ما را در سایت 162 :ته تتوس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7maedeh-drad1 بازدید : 108 تاريخ : جمعه 17 آذر 1396 ساعت: 22:10

یسری چیزا بعضی وقت‌ها اینقدر محال و غیر ممکن به نظر میاد که حتی آدم شاید تو تصورش نگنجه یا هیچ وقت جرئت نکنه آرزو کنه. با این حال اتفاق میفتن. اتفاق میفتن‌ و شگفت زدت میکنن. شاید اتفاق افتادنش یجور سنت شکنی باشه. معمولا رویاها حقیقت پیدا نمیکنن. اما از یه جایی به بعد باید باور کرد. هرکسی شاید همیشه به اون چیزایی که همیشه فکر‌میکرده براش محال و غیر ممکن نرسه یا توی زندگی هر آدمی خیلی کم اتفاق بیفته اما همون یکبارش برای تمام عمر کافیه. مهم اینه باور کنیم و ببینیمش... نمیدونم چی بشه البته اما تا همین جا هم به نظر معجزست برای من. هیچوقت حتی جرئت نکردم به خودم در موردش بگم یعنی میشه؟؟ حتی از اینم غیر ممکن تر بود که بتونم آرزو کنم. اما حالا همش تو دلم میگم یعنی میشه؟ یعنی شده ؟ باورم نمیشه ام میخوام باور کنم. این یعنی یه قدم نزدیک تر شدم. چقدر دوسش دارم که حتی تو کلام نمیگنجه.  بهم بگو بگو دوباره ،که قراره اتفاق بیفته... 162 :ته تتوس...
ما را در سایت 162 :ته تتوس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7maedeh-drad1 بازدید : 116 تاريخ : جمعه 17 آذر 1396 ساعت: 22:10

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
162 :ته تتوس...
ما را در سایت 162 :ته تتوس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7maedeh-drad1 بازدید : 118 تاريخ : جمعه 17 آذر 1396 ساعت: 22:10

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
162 :ته تتوس...
ما را در سایت 162 :ته تتوس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7maedeh-drad1 بازدید : 149 تاريخ : جمعه 17 آذر 1396 ساعت: 22:10

و چهرهٔ شگفت  از آن سوی دریچه  به من گفت حق با کسیست که می بیند  من مثل حس گمشدگی وحشت دارم  اما خدای من  آیا چگونه میشود از من ترسید ؟ من ، من که هیچ گاه  جز بادبادکی سبک و  ولگرد  بر پشت بامهای مه آلود آسمان        «چیزی نبوده ام  و عشق و میل و نفرت و دردم را  در غربت شبانهٔ قبرستان  موشی به نام مرگ جویده ست .»        و چهرهٔ شگفت  با آن خطوط نازک دنباله دارست  که باد طرح جاریشان را  لحظه به لحظه محو و دگرگون میکرد  و گیسوان نرم و درازش  که جنبش نهانی شب میربودشان  و بر تمام پهنهء شب میگشودشان  همچون گیاههای ته دریا  در آنسوی دریچه روان بود  و داد زد  «باور کنید  من زنده نیستم »       من از ورای او تراکم تاریکی را  و میوه های نقره ای کاج را هنوز  میدیدم ، آه ، ولی او ....       او بر تمام اینهمه میلغزید  و قلب بینهایت او اوج میگرفت  گوئی که حس سبز درختان بود  و چشمهایش تا ابدیت ادامه داشت .        حق با شماست  من هیچ گاه پس  از مرگم جرئت نکرده ام که در آئینه بنگرم  «و آنقدر مرده ام  که هیچ چیز مرگ مرا دیگر  ثابت نمیکند»  آه  آیا صدای زنجره ای را  که در پناه شب ، بسوی ماه میگریخت  از انتهای باغ شنیدید ؟       من فکر میکنم که تمام ستاره ها  به آسمان گمشده ای کوچ کرده اند  و شهر ، شهر چه ساکت بود  من در سراسر طول مسیر خود  جز با گروهی از مجسمه های پریده رنگ  و چند رفتگر  که بوی خاکر 162 :ته تتوس...
ما را در سایت 162 :ته تتوس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7maedeh-drad1 بازدید : 160 تاريخ : جمعه 17 آذر 1396 ساعت: 22:10

و پر از دل‌تنگی دل‌تنگی دل‌تنگی دل‌تنگــــــــــــی....


و البته بی حواس اشتباه نوشتم اول :(((

و + این که فهمیدم چونی میشه چگونه! باید اینجوری میفهمیدم حتما؟-___- 

بالاغیرتا حیطه ی آموزش از همه چی مهم تره ولی آخه اینجووریییی؟؟!!! باورم نمیشه. نمیدونم بخندم یا گریه کنم :دی

باید از دلم در بیاری ولی بعدا چقدر اشک ریختم:( :/

162 :ته تتوس...
ما را در سایت 162 :ته تتوس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7maedeh-drad1 بازدید : 138 تاريخ : جمعه 17 آذر 1396 ساعت: 22:10

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
162 :ته تتوس...
ما را در سایت 162 :ته تتوس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7maedeh-drad1 بازدید : 142 تاريخ : جمعه 17 آذر 1396 ساعت: 22:10

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
162 :ته تتوس...
ما را در سایت 162 :ته تتوس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7maedeh-drad1 بازدید : 138 تاريخ : جمعه 17 آذر 1396 ساعت: 22:10

تو را می جویم فراتر از انتظار فراتر از خودِ خویشتنم و آنچنان دوستت دارم که نمی دانم کدامیک از ما غایب است ... پل الوار تا حالا لواشک با چایی خوردین؟؟؟ خیلی خوش مزه است^___^ 162 :ته تتوس...
ما را در سایت 162 :ته تتوس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7maedeh-drad1 بازدید : 147 تاريخ : جمعه 17 آذر 1396 ساعت: 22:10

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
162 :ته تتوس...
ما را در سایت 162 :ته تتوس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7maedeh-drad1 بازدید : 115 تاريخ : جمعه 17 آذر 1396 ساعت: 22:10

شایدم حرف چرتی باشه اما این بهترین جمله ایه که میتونه چیزیو که حس میکنم توصیف کنه. + حالا مگه شب مبشه بخوام عکاسی کنم. -___- + نمیدونم چجوری سر از پارک لاله دراووردم واقعا نمیدونم.  +هوا خود پائیزه آذر دهن کجی میکنه.  + سرد تر از اون چیزیه که فکر میکردم خیلی البته لباس پوشیدم و البته پالتو وقتی راه میرم اونجوری سردم نیست ولی گلوم درد گرفته امیدوارم سرما نخورم.  راستى لذتِ تنها بودن را چشیده‌اى، قدم زدنِ تنها، دراز کشیدنِ تنها توى آفتاب؟...چه لذتِ بزرگى است براى یک موجودِ عذاب کشیده، براى قلب و سر ! منظورم را میفهمى !  آیا تا به حال مسافتِ زیادى را تنها قدم زده‌اى؟ قابلیتِ لذت بردنِ از آن دلالت بر مقدارِ زیادى فلاکتِ گذشته و نیز لذت‌هاى گذشته دارد. وقتى بچه بودم خیلى تنها ماندم، اما آنها بیشتر به زورِ شرایط بود نه به انتخابِ خودم. اما حالا، با شتاب به طرفِ تنهایى مى‌روم، همان‌طور که رودخانه‌ها با شتاب به سوی دریا سرازیر مى‌شوند. فرانتس کافکا کتاب نامه به فلیسه (این کتابو نخوندم هنوز باید بخرم ) + بالاخره شب شد برم یه کم عکاسی کنم  برم خونه بعدش.  162 :ته تتوس...
ما را در سایت 162 :ته تتوس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7maedeh-drad1 بازدید : 154 تاريخ : جمعه 17 آذر 1396 ساعت: 22:10

پنجره بازه باد زد بوی خاک اومد تنم خیس شد دلم رفت... لعنتی دلم میخواد باز بزنم بیرون. دلم خیلی میخواد. باید آروم بگیرم بالاخره یجوری..! به باد‌بگو بگو خبری ازت بیاره بوی خاک بوی بارون بیقرارم میکنه وقتی فقط فکرت هست چیزی که برای قبلِ.  نه بیرون نمیرم. اینجوری آروم نمیگیرم انگار باید از خودم انتقام بگیرم. آدم وقتی حرف میزنه فقط حرف میزنه. توی عمل همه چی سخت تره. یاد گرفتن این چیزا. تجربه کردن فاصله، نه فقط دوری و نزدیکی از لحاظ چی میگن مادی ، جسمی همچین چیزی بلکه همین که نتونه بیاد وقت نکنه و کم باشه. هرچند که هست و منم درک میکنم و میدنم حتی اگه کاریم نباشه شاید گاهی لازم باشه این نچسبیدن بهم و خفه نکردن همدیگه. قطعا لازمه برای همیشه نزدیک بودن فهمیدن درک کردن. ولی به هر حال فکر نمیکنم عادی و عادت بشه این تجربه های یکسان.با این که انگار لازمِ اما مطمئنم هیچوقت دوست ندارم و با شوق نیست ولی تنها دلیلی که باعث میشه بگم شاید لازم باشه اینه که انگار باعث میشه بهتر ببینیش اووم چجوری بگم انگار مثل اینه به کسی اینقدر نزدیک باشی فقط چشماشو ببینی. دیدن چشماش از نزدیک قطعا شیرینه ولی این که همیشه اینجوری باشه شاید مضحک به نظر بیاد یا چیزای دیگه ای رو از دست بدی این که از دور ببینیشم صفای دیگه ای‌داره :دی ولی جدی گفتم این تنها مثال واضحی بود که به ذهنم رسید. حتی این شوق که دلت تنگ بشه دوباره بر 162 :ته تتوس...
ما را در سایت 162 :ته تتوس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7maedeh-drad1 بازدید : 145 تاريخ : جمعه 17 آذر 1396 ساعت: 22:10

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
162 :ته تتوس...
ما را در سایت 162 :ته تتوس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7maedeh-drad1 بازدید : 137 تاريخ : جمعه 17 آذر 1396 ساعت: 22:10

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
162 :ته تتوس...
ما را در سایت 162 :ته تتوس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7maedeh-drad1 بازدید : 139 تاريخ : جمعه 17 آذر 1396 ساعت: 22:10